جدول جو
جدول جو

معنی عطا یافتن - جستجوی لغت در جدول جو

عطا یافتن
(رَ / رِ گَ دی دَ)
بخشش یافتن. اکتداش. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ نَ فَ)
به یافتن. افلاح. (زوزنی) :
گر خردمندبقا یافتی از سفله جهان
همه عیبش هنرستی سوی دانا ببقاش.
ناصرخسرو.
فانی نشود هرچه کان بقا یافت
زیرا که بقا علت فنا نیست.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(بِ سَ دَ)
عظمت یافتن. بزرگی یافتن:
تن بجان یابد خطر زیرا که تن زنده بدوست
جان بدانش زنده ماند زآن از او یابد خطر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(زَ دَ)
انجام گرفتن. به مرحله درآمدن. بار آمدن. پرورده شدن. درست شدن. رجوع به عمل یافته شود
لغت نامه دهخدا
(شُ دَ)
آشکار دیدن. به وضوح یافتن. معاینه دیدن:
هر مقصودی که علم را بود
در شعلۀ روی تو عیان یافت.
عطار
لغت نامه دهخدا
(خوَیْ / خَیْ / خِیْ / خُیْ وَ دَ)
ارجمند شدن. عزیز گشتن. دارای قدر و ارزش شدن. حرمت و اعتبار یافتن:
عزیزی که هر کز درش سر بتافت
به هر در که شد هیچ عزت نیافت.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ / تُ)
نجات یافتن. آزاد شدن. خلاص گشتن. (ناظم الاطباء) :
نباید که او یابد از تو رها
که او مانده از تخمۀ اژدها.
فردوسی.
چنین گفت دژخیم نراژدها
که از چنگ من کس نیابد رها.
فردوسی.
ندانم که شیرند یااژدها
که از رزمشان کس نیابد رها.
فردوسی.
اگر دیو و شیر آید ار اژدها
ز چنگ درازش نیابد رها.
فردوسی.
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا.
فردوسی.
زهر است نعمتش چو نیابد همی رها
از مرگ هرکسی که چشیده ست نعمتش.
ناصرخسرو.
ابلیس رها یابد از اغلال گرایدونک
در حشر شما ز آتش سوزنده رهایید.
ناصرخسرو.
دانم که رهایابد از دوزخت ابلیس
گر ز آتش این قوم بدین فعل رهایند.
ناصرخسرو.
، نگاه داشته شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(خَ رَ / رِ نِ / نَ دَ)
خوب شدن. به شدن. ابلال. بلول. ابتلال. تبلل. استبلال. به شدن از بیماری. صحت یافتن. بهبود یافتن. تندرست شدن. (یادداشت مؤلف). استشفاء. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). اشتفاء. (منتهی الارب). بهبود یافتن (ازمرض). معالجه شدن. (فرهنگ فارسی معین) :
دم عیسوی جوی کآسیب جان را
ز داروی ترسا شفایی نیابی.
خاقانی.
که به دعای عابد خواهرشان شفا یافته. (گلستان). آورده اند که در همان هفته شفا یافت. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
هوا خوردن. فاسد شدن چیزی در مجاورت هوا. (یادداشت مؤلف) ، تصرف کردن هوا در مزاج. (غیاث) :
با دم جان پرور شمشیر عادت کرده ست
از دم عیسی هوا یابددل بیمار من.
صائب
لغت نامه دهخدا
تصویری از شفا یافتن
تصویر شفا یافتن
بهبود و تندرست شدن، استشفا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غذا یافتن
تصویر غذا یافتن
خورش یافتن به دست آوردن خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرا یافتن
تصویر فرا یافتن
یافتن، درک کردن فهمیدن دریافتن
فرهنگ لغت هوشیار